|
آواز جمعی در « روآندا » با صدای خون
یک قتل جمعی سازمان های ملل را کشت
یا شهد خون بر دست های کودکان « صرب »
در دشت « بوسنی » خواب زنبور عسل را کشت
وقتی که بمب افکن شبیه مرد سلاخ است
از گوسفندان « دِرِسدِن » رد پایی نیست
وقتی نوبل هم صلح از دست « پــِرِز » می برد
دیگر « فلسطین » روی نقشه اسم جایی نیست
باید خدا با دست گل می زد ولی انگار
خاک جزیره بهتر از جام جهانی بود
وقتی دهان « ساندز » مُرد از اعتصاب ، این بار
حتی غذای « انگلیس » انگار جانی بود
چشم « شلمچه » تا « حلبچه » سوخت اما ساخت
با تاولی بر صورت و با مرگ در ریه
با « خاوران» سوخته در شعله ی اعدام
با « آشوویتس » زنده ای در خاک « سوریه »
شاید «هیروشیما » نمرده گوشه ی تاریخ
شاید « ویت کنگی » میان جنگلی زنده است
شاید من و تو گرم رقصی توی « کشمیریم »
شاید خدا تنها نمی خندد ولی زنده است
رویای خوب و حرف هایی خوب تر داریم
دنیای خون آلود روی دستمان مانده
امیدمان توی کلیسا بر صلیبی رفت
تقدیرمان جاماند در دستان فرمانده
تکرار زخم قرن هاییم و نمی میریم
دیگر برای خوب بودن هم زمانی نیست
دیگر جهان پیر چشمش سمت پایان است
ما آخر خطیم اما... قهرمانی نیست
ارجاعات بیرون متنی شعر:
1. در سال ۱۹۹۴ به دنبال سقوط هواپیمای حامل «جونال هابیا ریمانا» رییس جمهور وقت روآندا در نزدیکی کیگالی پایتخت این کشور به وقوع پیوست. قوم «هوتو» این عمل را به قوم توتسی نسبت داد. همین امر آغاز درگیریهای شدید میان این دو قوم شد که به کشتار حدود ۸۰۰ هزار توتسی رواندایی و هوتوهای میانه رو در مدت ۱۰۰ روز توسط هوتوهای تندرو منجر شد. سازمان ملل درابتدا از پذیرش این رویداد به عنوان نسلکشی خودداری کرد ودر نتیجه به شدت مورد انتقاد رسانههای جمعی قرار گرفت. این واقعه منجر به بحثهایی برای تغییر در ساختار سازمان ملل به منظور برخورد سریع با نسلکشی گردید.
2. کشتار یا نسلکشی سِربْرِنیتسا به قتل حدود ۸۰۰۰ نفر از ساکنین بوسنیایی شهر مسلماننشین سربرنیتسا (در بوسنی و هرزگوین امروزی) توسط ارتش جمهوری صربستان گفته میشود. این کشتار، بعد از جنگ جهانی دوم، بزرگترین نسلکشی در اروپا به شمار میآید.
3. از ۱۳ فوریه تا ۱۵ فوریه ۱۹۴۵ (۲ماه قبل از پایان جنگ) در حالی که پیروزی متفقین قطعی مینمود، برای کمک به پیشرفت سریعتر نیروهای شوروی که از شرق به سوی آلمان درحال پیشروی بودند، بمبافکنهای سنگین نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا و نیروی هوایی ایالات متحده بیش از ۳۹۰۰ تُن بمب متعارف و آتشزا بر روی شهر درسدن فرو ریختند. شدت آتشسوزی به حدی بود که آسفالت خیابانها نیز ذوب شد. آمار دقیقی از تعداد کشته شدگان در دسترس نیست، اما طبق تحقیقات اخیر، رقم کشته شدگان، بین ۲۴٬۰۰۰ تا ۴۰٬۰۰۰ نفر غیر نظامی تخمین زده میشود. البته بسیاری از جمله کورت وانگات که از نزدیک شاهد بمباران درسدن بوده آمار کشتهها رادر کتاب « سلاخخانه شماره پنج » ۱۳۴۰۰۰ نفر ذکر کردهاست.
4. شیون پرز( شیمعون پرز) رییس جمهور وقت اسراییل است که به دلیل اینکه مذاكرات صلح با سازمان آزاديبخش فلسطين را پيگيري كرد به همراه عرفات و اسحاق رابين، برندهي جايزهي صلح نوبل سال شد اما کشتار در غزه و ساختن دیوار حائل در زمان ریاست جمهوری او اتفاق افتاد.
5. در جام جهانی ۱۹۸۶ در مکزیک مارادونا در اوج حساسیتهای این جام و در بازی آرژانتین و انگلستان در مرحله یک چهارم نهایی که به نوعی جنگ جزایر فالکلند در میدان ورزشی را تداعی می کرد حاضر شد. مارادونا با به ثمر رساندن دو گل تاریخی موجب پیروزی آرژانتین شد. نخستین گل مسابقه را مارادونا در ابتدای نیمه دوم با دست به ثمر رساند.مارادونا بعدها در توصیف این گل گفت که این دست وی نبود که توپ را وارد دروازه کرده ، که دست خدا بوده است.
6. او در 1972 و در سن ۱۸ سالگی به ارتش جمهوریخواه ایرلند پیوست. او همواره خواستار خروج ارتش بریتانیا از شمال ایرلند بود و به همین دلیل وارد این ارتش شد. وی یک سال بعد به جرم حمل اسلحه دستگیر و به ۵ سال زندان محکوم شد. ۶ ماه پس از آزادی در ۱۹۷۷ دوباره به همین جرم و این بار به ۱۴ سال زندان محکوم شد، ولی به محض ورود به زندان در اعتراض به رفتار دولت از پوشیدن لباس زندانیان امتناع کرد و خواستار این شد که او را به عنوان یک زندانی سیاسی بشناسند نه زندانی جنایی. او در مارس 1981 اعتصاب غذای خود را آغاز کرد اما دولت بریتانیا حاضر به پذیرش خواستهای بابی ساندز و دیگر زندانیان جمهوریخواه نشد . سرانجام بابی ساندز پس از ۶۶ روز اعتصاب غذا در سن بیست و هفت سالگی در ۵ می ۱۹۸۱ در زندان بلفاست درگذشت.
7. بمباران شیمیایی حلبچه در ۲۵ اسفند ۱۳۶۶ توسط حکومت بعث عراق صورت گرفت. این بمباران بخشی از عملیات گستردهای بهنام عملیات انفال بود که بر ضد ساکنان مناطق کردنشین عراق انجام گرفت . در پی عملیات والفجر ۱۰ توسط ایران و تصرف بخشهایی از کردستان عراق در اواخر سال ۱۳۶۶ که منجر به استقبال مردم این مناطق از نیروهای ایرانی شد، صدام حسین دستور بمباران شیمیایی این مناطق را داد. در پی این حمله حدود پنج هزار تن از مردم حلبچه که غیر نظامی بودند کشته شدند. همچنین شلمچه نیز بارها مورد حمله ی شیمیایی دولت عراق قرار گرفت.
8. اردوگاه "آشوویتس- بیرکناو" بزرگترین اردوگاه از بین اردوگاههای تمرکز و مرگ بود که در خاک لهستان ساخته شدند. از این اردوگاه برای کار و تمرکز استفاده میشد و همزمان اردوگاه مرگ نیز بود. آشویتس- بیرکناو به عنوان اردوگاه مرکزی برای انجام نابودی ملت یهود انتخاب شد و در آن چند سلول گاز و کوره آدم سوزی ساخته شد. قتل با گاز سیکلون ب انجام می شد که پیش از این روی اسیران جنگی شوروی آزمایش شده بود.
9. هیروشیما شهری در غرب جزیره هونشو در کشور ژاپن است. نخستین شهری است که به آن حمله اتمی شد (ششم اوت ۱۹۴۵م). با انفجار بمب اتمی چهار تنی محتوی ۶۰کیلوگرم اورانیوم-۲۳۵ موسوم به پسر کوچک بر روی این شهر، تا پایان سال ۱۹۴۵م در حدود ۱۴۰۰۰۰ نفر و در فاصلهٔ سالهای ۱۹۴۶ تا ۱۹۵۱ در حدود ۶۰۰۰۰ نفر جان باختند. بمب که در ارتفاع ۵۴۸متری زمین منفجر شد قدرتی برابر با ۲۰۰۰۰ تن تیانتی داشت و در حال انفجار از فاصله ۹ کیلومتری ۱۰ برابر نورانی تر از خورشید دیده میشد.
10. ویت کنگها یا جبهه رهایی بخش ملی ، نیروهایی نظامی بودند که در جریان جنگ ویتنام در ویتنام جنوبی و کامبوج در برابر نیروهای آمریکایی میجنگیدند.
11. کشمیر نام منطقهای است که زمانی دارای دولتی سلطنتی در هیمالیا بودهاست و امروزه بخشهایی از آن مورد ادعای کشورهای چین، هندوستان و پاکستان است. هند دو سوم کشمیر را کنترل میکند و پاکستان یک سوم باقیمانده را در کنترل خود دارد. هر دو کشور مدعی تمامی منطقه هستند. جداییخواهان مسلمان در کشمیر هند از سال ۱۹۸۹ میلادی برای استقلال یا ادغام با پاکستان می جنگند و در جریان آن تاکنون بیش از ۴۷ هزار تن کشته شدهاند.
« بههنگام صلح ، پسران، پدران خود را به خاک میسپارند؛ در زمان جنگ، پدران، پسران خود را »
هرودوت
کم کم به نمایشگاه کتاب می رسیم و کتاب ها منتظر ما هستند حتی اگر بخشی از تنشان را زیر تیغ ممیزی جا گذاشته باشند. امسال سرانجام مجموعه ی شعر جنگ «خطاب به شترمرغ ها» اثر دکتر مهدی موسوی که سال ها ممنوع الانتشار بود با تغییر نام به « حتی پلاک خانه را » و با حذف برخی شعرها و اضافه شدن چند کار جدید منتشر می شود و در نمایشگاه کتاب منتظر شما خواهد بود.

از طرف دیگر کتاب « مردی که نرفته است بر می گردد » که مجموعه ای از رباعی و عکس خواهد بود نیز اگر از هفت خوان ممیزی عبور کند به نمایشگاه کتاب امسال خواهد رسید.
نوروز امسال را مهمان جلسه ای در اراک و محبت های علیرضا مومنی و امیر سنجری بودیم که عکس هایی از این جلسه و شعری از امیر سنجری را می توانید در این پست وبلاگ او بخوانید:
امیر سنجری
و بعد از این جلسه هم مهمان لطف های آصف و زهره ی عزیز بودیم که عکسهای این سفر هم در وبلاگ آصف نوروزی منتظر شماست:
آصف نوروزی
اتفاق های زیادی در یک ماه گذشته افتاد ، بازار تهمت و دروغ و افترا داغ است ، دردها زیاد و حرف های نگفته زیادتر. اما من ترجیح می دهم باز هم به شعر بچسبم که هنوز همه چیز است ، که همه چیز خواهد بود :
داغ است این سر ، بوسه مانده روی لیوانم
حافظ شدم تا مست گردد کل دیوانم
بر باد رفتم در حیاتت ، داخل تختم
تا پاره باشد این من از بند تو و رختم
جر خورده باشم ، جامه ای در جا لباسی ها
تا عاشقت باشم میان هم کلاسی ها
که درس ها در من فقط پرت ِ حواست بود
که گیر این جر خوردگی تنها حراست بود
که گیج بودم ، مکتب و خانه نمی دیدم
این من ، تو بودی ، مست و دیوانه نمی دیدم
که غمزه ات استاد شد ، درس و کتابم داد
مکتب نمی رفتی و عشقت درد یادم داد
لیوان قرضی که تو را جامانده در دستم
از بوسه هایت بر لبش که مستی و مستم
که تشنگی را حفظ کردم روی لیوانم
که فال بدبختی نشست از تو به دیوانم
خوابم نمی رفتی که لنگ ظهر بیدارم
که بوسه می خوردم کنار چای و سیگارم
که هر کتاب از من تو را می برد و می فهمید
که غصه ها در من تو را می خورد و می فهمید
بوی عرق بود از دهان و زیر شلوارم
مستیم از مشروب بود و دود سیگارم
ریشم هزاران ساله می شد در درازی ها
که چشم هایم سرخ بود از کشف رازی ها
که غیبت تو اشک بود و بودنت هم آه
تدریس می کردند من را توی دانشگاه
مجهول جامانده میان جزوه ها بودم
گیر مکانیکی پیچ و رزوه ها بودم
داغیم قـُل می زد تو را در دیگ و بویلرها
دیوانگی در انجمن ها ، پیش شاعرها
با چهارده شیوه مرا بغضت روایت کرد
من خون دل خوردم ولی بغضت حمایت کرد
که پاکی افتاده ای از دامن زن ها
یک جوش قرمز که نشسته روی باسن ها
درس دروغی که مرا هی امتحان می داد
می کشت من را ، اولش اما امان می داد
ما صلح می انگاشتیم و او تفنگی داشت
آرایش چشمت از اول طرح جنگی داشت
رسم نظر بازی به خون بازی کشید آخر
که حکم های انضباطی را چشید آخر
توبیخ کتبی که به دستم دادی از دردت
آن روز که دنبالت آمد عاقبت مردت
جا ماندم از تو ، از جهان ، از آخرین سرویس
می رفت سمت جنده خانه آخرین قدیس
این شیوه ی اهل نظر تنهاست یا رسم است؟
بر باد رفتن باز سهم ماست یا رسم است؟
که آخرش از تو شکستم جام و لیوان را
آتش زدی خان مغول ، این شعر و دیوان را
خاکسترم با باد می بردم به سربازی
که مست را بردند سمت خانه ی قاضی
حد خورد شعر و شیوه ام ، امروز زندان است
تنهایی ام در برجک سردی نگهبان است
خاکسترم از باد کند و دست خاکم داد
که عشق آسان می نمود اما به فاکم داد
برچسبها: شعر, جنگ, عکس, محسن عاصی نوشته شده توسط محسن عاصی در پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۱ ساعت 14:29 |
لینک ثابت |
|