|
سرم درد می کند و تا همین چند دقیقه ی پیش فکر می کردم که فردا بیست و پنجم است. شعر نصفه ام را تمام نکرده ام، سردرد اجازه ی خیره شدن به مانیتور را نمی دهد و نمی توانم پست مفصلی بنویسم.
«اتفاقاً خیلی وقتها ناامید شدهام، خیلی وقتها نفس کم آوردهام. شاید تا جایی بشود به یک حضور مجازی اکتفا کرد؛ شاید ممکن باشد که آدم از حضور در جلسات و رسانهها محروم بماند، ولی من به عنوان یک هنرمند دوست دارم زمانی که کتابم از زیر چاپ بیرون میآید آن را لمس کنم، صفحاتش را ورق بزنم و حاصل تلاشهایم را پیش رویم ببینم. زمانی که بارها و بارها تلاش میکنی اما موفق به اینکار نمیشوی چیزی جز حس سرخوردگی سراغتان نمیآید. اما دو نکته هست که همیشه آن را به خودم یادآوری کردهام و دوباره از جا بلند شده و مسیر قبلی را ادامه دادهام... »
این بخشی از مصاحبه ی مفصل من با رادیو زمانه و به کوشش سارا شاد بود. مصاحبه خوبی شده و حرفایی در آن مطرح شد که پیش از آن هیچ جایی آنها را نگفته بودم. می توانید این مصاحبه را در لینک زیر مطالعه کنید:
مصاحبه ی من با رادیو زمانه
در شماره ی اردیبهشت ماه نشریه ی الکترونیکی عقربه هم ترانه ای از من منتشر شده که شما را به خوانش آن دعوت می کنم:
ترانه ای در نشریه ی الکترونیکی عقربه
و یک ترانه ی جدید از من:
حس یه سمفونی گمشده ای
توی دنیای شلوغ این اتاق
حس یه مرثیه ی قدیمی ام
وسط یه فاجعه ، یه اتفاق
مثل یه مُردن نیمه کاره ام
مثل سیگاری که روی میزته
رد یه تَرَک رو گردن یه ساز
جای بوسه هام که همه چیزته
باید از زمزمه های زیر لب
نُت به نُت درداتو بیرون بکشم
باید از یه جنگ تن به تن بگم
ته آهنگمو به خون بکشم
پاتو به ترانه ها وا بکنم
که جهان بی منو جا بذاری
قسمت زمزمه های من بشی
داغتو رو دل مردا بذاری
وسط یه فاجعه ، یه اتفاق
باید از شنیدن تو حظ کنم
باید از اتاق بی تو بگذرم
ساعتای بی تو رو عوض کنم
اما تو سمفونی گمشده ای
توی دنیای شلوغ این اتاق
من همون مرثیه ی قدیمی ام
وسط یه فاجعه ، یه اتفاق

برچسبها: ترانه, محسن عاصی, مصاحبه, عکس نوشته شده توسط محسن عاصی در دوشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 22:30 |
لینک ثابت |
|