|
داش حبیب: چرا نیومدی در دکون؟
مجید: امروز جمعس ، تعطیلیه !!!
داش حبیب: امروز دوشنبس ، خیلی داریم تا جمعه
مجید: نخیییییییر ، تو اون تقویمه که آقام اونسال عید خودش با دست خودش بهم عیدی داد امروز جمعس
داش حبیب: اون تقویم باطلست
مجید: واسه من جمعه جمعه ی آقامه ، شنبه شنبه ی آقامه ، خواه مرده ، خواه زنده ، جخ تقلید مرده جایزه ، آقا میگه بالا منبر.
« سوته دلان - علی حاتمی »
اسفند ، من را از تهران و آبادان تا میزبانی دکتر موسوی در اصفهان کشید و سال 90 را ختم به خیر کرد . سالی که برای من جمع اضداد بود و خوشحالی های بی حد و ناامیدی های بی پایانی داشت .
تمامی کامنت های پست قبلی ام بی پاسخ مانده و شرمنده ی محبت های دوستانم هستم . امیدوارم که نوروز بی اتفاق ، فرصت سر زدن به دوستانم را بدهد تا بتوانم جبران مافات کنم.
در انتهای این پست و بعد از مدت ها یک غزل با حال و هوایی متفاوت از همیشه منتظر شما نشسته اما پیش از آن :
دوستان زیادی گلایه مندند که نمی توانند در فیس بوک درخواست دوستی به من بدهند و یا درخواست دوستی داده اند و من مدت هاست آن ها را به جمع دوستانم اضافه نکرده ام . قبلا هم در همین وبلاگ گفته ام که مدت هاست ظرفیت 5000 نفری صفحه ی فیس بوکم به اتمام رسیده و نمی توانم دوست جدیدی را اضافه کنم اما در صفحه ی شخصی ام با ظرفیتی نامحدود پذیرای همه ی دوستان خواهم بود :
صفحه ی محسن عاصی در فیس بوک
از این به بعد مجموعه ای از دکلمه ها و ویدئوهایی که تا به امروز منتشر کرده ام را می توانید در صفحه ای جدید پیدا کنید که آدرسش هم در زیر وهم در اولین لینک وبلاگ هست و در هر پست دکلمه و ویدئوی جدیدی نیز به آن اضافه خواهد شد :
دانلود دکلمه و ویدئو ها
اما دکلمه و ویدئوی این پست مربوط به شعر« زندونی بی ملاقاتی » است و می توانید فایل صوتی و فایل تصویری آن را از لینک های زیر دانلود کنید و اگر سرعت اینترنت تان اجازه می دهد در همین وبلاگ آن را تماشا کنید :
لینک دانلود دکلمه
لینک دانلود ویدئو
دکتر مهدی موسوی باز به آدرسی جدید کوچانده شد و به رسم هر روزی به روز خواهد بود و چشم به راه شما :
www.bahal22.persianblog.ir
در مدت اقامت چند ماهه ام در مشهد به بسیاری از جلسات شعر و کارگاه های ادبی سری زدم . اما یکی از بهترین کارگاه های مشهد به جرات کارگاه دوست خوبم الهام میزبان بود که اگر کسی هدف اول و آخرش ادبیات باشد می تواند چیزی را که برای لذت و پیشرفت لازم دارد در این کارگاه پیدا کنید . دوستان خراسانی می توانند برای هماهنگی با خانم میزبان و شرکت در کارگاه ها به وبلاگشان مراجعه کنند :
الهام میزبان
دوست خوبم ساموئل کابلی هم به رسم این روزها کوچانده شده و از این به بعد در این آدرس جدید می توانید بخوانیدش :
ساموئل کابلی
اردیبهشت آینده کتاب های خوبی مهمان نمایشگاه کتاب خواهد بود و یکی از آن ها مجموعه ی دوست و شاعر خوب وحید نجفی است . اگر شما هم طاقت رسیدن اردیبهشت و خرید کتاب از نمایشگاه را ندارید می توانید با مراجعه به وبلاگ وحید نجفی کتاب را پیش خرید کنید :
وحید نجفی
درسالی که پشت سرمان جا ماند ، بیشتر از هر زمان دیگر اسم « بهار » را شنیدیم . اگرچه « بهار عربی » بود اما بهار بود و امروز که بهار روبه رویمان ایستاده ، از بهار نگفتن و ننوشتن ظلم به تاریخ و طبیعت است.
پس به بهانه ی بهار پشت سر و روبه رو...
بهاریه
خـُرناس بیداری خرس از کنج غار آمد
ما در خیابان ها ولی... فصل شکار آمد
وقتی که خون نو/نهالی بر زمین می ریخت
از ارّه برقی هایشان بوی بهار آمد
دست زمستان جمع کرده هفت سین ها را
جایی که حتی سبزه با سرما کنار آمد
وقتی شکوفه دود و اشک آور به خوردش رفت
افتاد و وقت رقص هایش در غبار آمد
پیراهنی خونی که پرچم بود ثابت کرد
این بار قدری زودتر فصل انار آمد
تبدیل می شد حالمان به بدترین احوال
سالی که با رأی و سکوت و خون و دار آمد
تا که درختی روی یک پا ایستاد و مُرد
یک پای دیگر قرض کردن هم به کار آمد
کوچ پرستوها به گوش شهرمان می خواند
وقت فرار آمد ، ببین ، وقت فرار آمد

عکس : فاطمه اختصاری ، محمد حسینی مقدم ، محسن عاصی
برچسبها: بهاریه, غزل, دانلود, شعر نوشته شده توسط محسن عاصی در چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۰ ساعت 18:1 |
لینک ثابت |
|