|
درب سفارتخانهها شام غریبانست
صف بستهایم و جیرهی غربت طلبکاریم
خشکیدهست این دستها از التماس و عجز
صفهای سرد و خستهای در کشورم داریم
شبهای قبل امتحان شام غریبانست
سختی و درد حل شدن در یک زبان نو
دست ِزبان مادریمان را رها کردیم
بیواژهها رفتیم سمت یک جهان نو
در صف ارز دولتی شام غریبانست
عمریست که جان دادهایم و ارز میخواهیم
لبخند و شور و خاطرات و خانه را دادیم
حالا فقط یک خانه پشت مرز میخواهیم
توی هواپیما اگر شام غریبانست
ساعت ولی انگار راس ظهر عاشوراست
اینسو وطن، هر چند زخمی، خسته و خاکی
آنسو جهان با لشگرش چشم انتظار ماست
بر دور میز شام ما یک صندلی خالیست
مهمان غایب بر سر این سفره ایرانست
هر چند که دنیایمان پرخنده و رنگیست
غربت همیشه، تا ابد، شام غریبانست
محسن عاصی
#محسن_عاصی
برچسبها: شعر, سفارتخانه, محسن_عاصی نوشته شده توسط محسن عاصی در پنجشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۷ ساعت 17:0 |
لینک ثابت |
|