اینجا
کدام طبقه است
که پولهایمان
از پارو پایین می رود
و به دریایی می ریزد
که از آکواریوم خانه ی شما شروع شده .
اینجا کدام طبقه است که بوی نم
خانه ی مان را برداشته
خاطره هایمان را برداشته
پول هایمان را برداشته
و به طبقه ای رفته
که نمی شود کابوس دریا دید ،
که شاید
نمی شود خوابید .
من
خوابیده ام و نگاه می کنم
به ترک های خورده بر دیوار
به دَرَک های مانده روی لبم
به سیاهی چشم یک کوسه
که سرک ها کشیده توی شبم
آرزوهای مانده در بطری
به حبابی میان امیدم
به همان روز خوب و آرامی
که نمی دیدی و نمی دیدم
روزها لنگری بدون لـِنج
که فرو رفته توی تنهایی
شب به دنبال هیچ چی گشتن
مثل فانوس گیج دریایی
اره ماهی و مار ماهی بود
دست ها و زبان دنیایم
گفته بودم به گوش ماهی ها
من به دنیایتان نمی آیم
از نداری به دارها رفت و
خسته ای سمت غارها رفت و
ماهی کوچک و سیاهی که
گمشده ، سمت مارها رفت و...
اینجا
همان جایی بود
که ما
در خواب هایمان غرق شدیم
و دیگر
صدایی از این شعر
به گوش نرسید .

از راست به چپ :
محسن عاصی - سید مهدی موسوی - علی سعید - مصطفی رضیئی - محمد حسینی مقدم
فاطمه اختصاری - الهام میزبان
لوکیشن :
سینما آزادی
نوشته شده توسط محسن عاصی در سه شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۰ ساعت 21:17 |
لینک ثابت |
|